بنام ِ...
چه امکانی از قضاوت ِعشق
سرسپرده ی ِراه ِچشم های تو
هزارپای ِدل میشود
به جستجوی ِوجب به وجب
به خزیدن ِدر اعماق
به آن سوی آشوب
به پریشانی ِمدام
درنظارت ِمطلق ِوهم
باتو تا تمام ِبلندی ها
آمده ام
با تو تا سپیدار ِنگاه
و قدرت بال هایم
به اندازه ی گرمی آغوش توست
من در مناظره ی بی رقیب ِچشم هایت
به سوگ ِخود نشسته ام
و به سرور ِتو
حالا یادت باشد
کمی از حواسم کم شوی
کاغذی رها در بادم
بادبادکی نخ بریده
جامانده از رسیدن ها ...
نیلوفرثانی
27 اردیبهشت 96
برچسب : نویسنده : 1kucheyezendegi8 بازدید : 51