بنام ِ...
از مصاحبت ِجویبار ِجاری در کلامت
بذرهای ِدلم
بر حاشیه ی ِعبور ِتو
جوانه میزند
عطر پونه وُ بابونه
بر امتداد ِعمود ِاحساس تو
زبانه می کشد
من در برهوتی ِداغ
تک افتاده بودم
بیابان
سرمه میکشید بر چشم هایم
و خارها می تنید
براندامم
نفس های آن پهنا
شورآبه ی ِتنهایی را
بجان میریخت
و رویای باران را
از ذهن کویر می روبید
صبر از نسیم پا داد
و نفیر ِجرس های عشق
به گوش رسید
و دستخط ِبارانی ِتو
بر بوم دلم
رنگ پاشید
من اینک
بر اهتزاز ِبادبان هایِ آبیت
گل ِسرخ صید میکنم
و از گوشه گوشه ی نام ِروشنت
ماه میچینم
از مجاورت ِکلمه نزد تو
هرچه بیابان
باغ میشود
و هرچه فاصله
نزدیک تر
واین بهاری از
فصل ِپروانگی ست
در صحرای تنهایی ام...
نیلوفرثانی
27 فروردین 96
برچسب : نویسنده : 1kucheyezendegi8 بازدید : 62