عبورچهارصدو هشتاد و یکم

ساخت وبلاگ

بنام ِ...

آمده ای و مشت مشت کلمه ریخته ای در من
در هزارتوی ذهنم
آمده ای انگار
در یکی ازهمین هسته های مغزی
یاسیناپس های عصبی
یا شاید در یکی از دهلیزهای قلبی
جا خوش کرده ای
که مدام ازسمت تو
واژه واژه می ریزد به چهارستونم
به رگ و پی و استخوانم
ومنتشر میشود در تمام جانم
درون من، درون هزارتوی من
ذهن ِسیال ِپیچ خورده
خاطر ِمملو از کلمه
و کلمه های سرریز از تو

و تو پیش از کلمه بودی
و تو پیش از لبخندت
پیش از هر حرف و کلامت

خودت را درمن جا داده بودی ...

نیلوفرثانی


همیشه باید کسی باشد که برای دل خودت دوستش بداری
بی آن همه حساب وکتابهای عقلی و دلی
بی آن همه معامله های پایاپای
بی یک قدم من یک قدم تو
بی "آنقدر که مرا بخواهی میخواهمت "
باید کسی باشد فارغ از تمام ِ قراردادها ، فارغ از هر بند و الگو و تبصره ای
برای دل خودت بی حس تملک و انحصار، دوستش بداری
یک نفر که حتی شاید بی خبر از دوست داشتنت باشد
بی خبر از این شوق و این حال ِخوش
بی خبر از تمامی ِطپش های قلبی که تا می بینی اش یا میخوانی اش
در رگ هایت میزند
بی خبر ازاین دلبستگی  و خواستن
دوست داشتنی که فقط مال خود ِخودت باشد
و هربار که بیادش می آوری "لبخندی به لبهایت بنشاند "...
کسی باید باشد..


نیلوفرثانی
31 فرودین 96

پ.ن: برای کسی که بودنش حس ِناب ِ"خودی " ست ...

حوالی کوچه ی زندگی...
ما را در سایت حوالی کوچه ی زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1kucheyezendegi8 بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1396 ساعت: 23:31