بنام ِ..
چراغی در خویش میگیرم
تا انتهایی ترین ِاعماق
سر میکشم تا دهلیزها ، پستوها
میروم تا آخرین سلول
آخرین بن بست
هرکجارا دیدم
تنهایی ریشه دوانده بود
و دست هایش مرا
دراغوش خویش
سخت و سرد
می فشرد
تنهایی تمام ِمن
من تمامن تنهایی
واین نهایت ِروشنی بود ...
نیلوفرثانی
26 دی ماه 95
برچسب : نویسنده : 1kucheyezendegi8 بازدید : 46