بنام ..صبر کنتا آخرین هجا از دهان ِعشقبیرون بیاییدتا فهم کلمه های ِمهجوراز گوشه و کنار ِدلبه واژه بریزدتا صراحت ِعجیب ِبی تمنا خواستنبه عمق ِتمامیت خواه ِچشم هایتچیره شودتا استعاره ی من در حوالی شبهمان سرودن تو باشدبه پیشگاه ماهو وزیدن به روشنای دورترین سیارهوعده گاه ِماصبرکنراهی فراهم کنتا سالهای مرده رادر مشت ِپروانه ی بال سوختهپنهان کنمو تخدیر لمس سرانگشت هایت راالتیام زخم های کهنهمن صبورم به ر,پانصدو,چهاردهم ...ادامه مطلب